Padre Pio
پدر پیو

فرانچسکو فوریونه (Francesco Forgione) در 25 ماه می سال 1887 در دهکده کوچکی به نام پیه ترلچینا (Pietrelcina)، در جنوب ایتالیا به دنیا آمد. پدرش چوپان بود.
او در کلیسای سانتا آنا (Santa Anna) که روی دیوارهای قلعه ای مستقر بود، غسل تعمید داده شد، جایی‌که بعدها در آنجا خادم شد. این کلیسا بعدها توسط موسسه پدر پیوی آمریکا بازسازی شد. وی پسر دوم خانواده بود و سه خواهر دیگرش همگی از وی کوچک‌تر بودند. او از همان کودکی تصمیم به ریاضت کشی گرفته بود. زمانی که سنگی را به عنوان بالش در نظر گرفته بود و روی سنگ‌ها می‌خوابید، توسط مادرش سرزنش شد. او تا ده سالگی کشاورزی می‌کرد، پس از آن به چوپانی گله کوچکشان مشغول شد. این‌کارها باعث شد که از تحصیل باز بماند.

شهری که وی در آن زندگی می‌کرد، فضای به شدت مذهبی داشت و مذهب روی خانواده فوریونه نیز تاثیر زیادی گذاشته بود. اعضاء خانواده همگی در نمازها و تسبیحات روزانه و شبانه شرکت داشتند و سه روز در هفته از خوردن گوشت پرهیز می‌کردند. گرچه والدین فرانچسکو بی‌سواد بودند، با این وجود، آنها کتاب مقدس را از بر بودند و داستان‌های آن را برای کودکانشان تعریف می‌کردند. او نیز جوان بسیار با تقوایی بود. برخی معتقدند او از کودکی می‌توانسته مسیح، مریم مقدس و فرشتگان محافظش را ببیند و با آن‌ها صحبت کند و به عنوان یک کودک فکر می‌کرده دیگران نیز می‌توانند این کار را بکنند .
در سال 1897، پس از گذراندن یک دوره سه ساله در یک مدرسه عمومی ، با شنیدن صحبت‌های راهب جوان دوره گردی که صدقات مردم را جمع می‌کرد، جذب زندگی در صومعه شد. وقتى این موضوع را با والدینش مطرح کرد، آنها به مورکونه (Morcone) شهری در سه مایلی محل زندگیشان رفتند و سعی کردند اجازه ورود پسرشان به صومعه را بگیرند. اما به خاطر تحصیلات کم، صومعه وی را نپذیرفت.
پدر فرانچسکو برای تامین هزینه تحصیل پسرش نزد معلم خصوصی، در جستجوی کار به آمریکا رفت. در 27 سپتامبر 1899 فرانچسکو تحصیلاتش را به پایان رساند و توانست شرایط ورود به صومعه را کسب کند.
در پانزده سالگی ملبس به لباس راهبان فرقه فرانسیس شد و نام برادر پیو به وی اطلاق شد.
با وجود بیماری جسمی، خیلی زود تحصیلاتش را به پایان رساند و در سن 23 سالگی به مقام کشیشی (پدر پیو) رسید. پس از آن به علت شدید شدن بیماری ریویش، برای شش سال به زادگاه و کنار خانواده اش بازگشت. او همچنین از تب های بالا نیز رنج می‌برد.
علائم نامرئی استیگماتا که بعدها باعث شهرت وی گردید، ظاهرا از همان دوران شروع شده است. در نامه ای که وی به استادش در سال 1911 نوشته، او دردی را که به مدت یک‌سال در وجودش حس می‌کند را شرح می‌دهد:
” دیشب برایم اتفاقی افتاد که نه می‌توانم توضیح دهم و نه می‌توانم بفهمم. در کف دستم علامت قرمزی به اندازه یک سکه، ظاهرشد که در مرکز آن درد شدیدی حس می‌کردم. درد در دست چپم بسیار بیشتر بود، طوری‌که هنوز هم می‌توانم آن را حس کنم. همچنین در پاهایم نیز دردی حس می‌کنم.”
این علائم در 20 سپتامبر 1918 به صورت زخم‌هایی در دستها، پاها و سمت چپ سینه اش ظاهر می‌شود. وی در نامه ای چگونگی به وجود آمدن آنها شرح می‌دهد. به گفته وی بعد از عبادت صبگاهی او احساس خواب آلودگی زیادی می‌کند که با حس آسودگی و آرامش غیر قابل وصفی همراه بود. در این حال او شخصی که از دستان، پاها و پهلویش خون می‌چکید را مشاهده می‌کند.
هنگامی که از خواب بلند میشود، دستان، پاها و پهلوی خود را غرق در خون می‌بیند. دردی که تا پایان عمرش، یعنی 50 سال بعد تحمل می‌کند.

در 19 آگوست 1919 به دستور مقامات ارشد، این عکس بلااجبار از پدر پیو تهیه شد. در این عکس وی 32 ساله است و یکسال از واقعه استیگماتا گذشته است.

گذشته از درد بیماری و درد این زخم‌ها، وی می‌گوید که هر از چندگاهی از حملات شیطانی نیز رنج می‌کشده.
در جولای 1964 چند تن از راهبه ها پدر پیو را در حالی روی کف اتاقش می‌یابند که به شدت مورد حمله قرار گرفته بود و حتی روی پیشانیش نیز آثار بریدگی بوجود آمده بود، به طوریکه تا چند روز قادر به گفتن ذکر دعا نبود.
در نامه دیگری که از وی به جا مانده، او نوشته است که بارهای مورد حملات شیطان قرار گرفته که ذهن و فکر او را با پیشنهادات شیطانی پر می‌کرده و قصد نا امید کردن او از رحمت الهی را داشته است.


در طی سالهای آخر عمرش، گفته اند که وی حتی به اندازه یک طفل نیز غذا نمی‌خورده و این درحالی بود که از پنج زخمش همواره خون می‌چکید.
در طی این 50 سال او تنها دو ساعت در شبانه روز می‌خوابید و هیچگاه به تعطیلی هم نرفت.
در 23 سپتامبر 1968 پدر پیو در آرامش درگذشت. از اطاق وی تا مدتی پس از مرگش، بوی خوشی همانند بوی زخم‌هایی که 50 سال آزارش دادند، می آمد.
پزشکانی که بدن وی را معاینه کردند، در کمال تعجب هیچ آثار زخم و خونی روی آن پیدا نکردند. تمام زخم‌ها بهبود یافته بود و هیج آثاری از خود به‌جای نگذاشته بود. در مراسم تدفین پدر پیو جمعیتی بالغ بر صدهزار نفر شرکت کرده بودند.

در 16 ژوئن 2002 هنگامی که در میدان سنت پیتر واتیکان، پدر پیو را ملقب به قدیس می‌کردند، جمعیتی بیش از نیم میلیون نفر حضور داشتند.