Loredana Bertè Sei bellissima

داستان  «ترانه تو زیباترینی»  (sei bellissima) زبان زنی است که از عشق قدیمی اش می‌گوید، از زمان خوشبختی هایش که به همراه عشق اش بوده و حالا این داستان عشق سال‌هاست که تمام شده و این زن دیگر هیچ وقت در زندگی اش چنین عشقی را تجربه نکرده. زن قهرمان این ترانه که با صدای قوی و پر سوز لوردانا همراه است، از لحظاتی می‌گوید که معشوقه اش به چشم‌های او نگاه می کرده و می‌گفته که زیباترین زن دنیاست و ان زن هیچ وقت در عمرش تا ان لحظه احساس زیبایی نمی‌کرده…

عبارت بالا رو مهران، یکی از خوانندگان قدیمی این وبلاگ، در مورد این ترانه میگه. چند روز قبل به طور اتفاقی تو وبلاگش پست ترانه های ماندگار نظرم رو جلب کرد و باعث شد تصمیم بگیرم این ترانه قشنگ از لوردانا برته (Loredana Bertè) رو براتون ترجمه کنم .

تماشای اجرای این ترانه برای اولین بار در سال 1975 :

Module cannot be rendered as the requested content is not (longer) accessible. Contact the administrator to get access.

 

Che strano uomo avevo io

چه مرد عجیبی داشتم

con gli occhi dolci quanto basta

با چشم هایی اونقدر شیرین که

per farmi dire sempre

وادارم می‌کرد همیشه بگم

“Sono ancora tua”

“من هنوز مال توام”

e mi mancava il terreno

و زمین کم می‌آوردم

quando si addormentava sul mio seno

وقتی رو سینه ام به خواب می‌رفت

e lo scaldavo al fuoco umano della gelosia

و من با آتش انسان از حسادت، گرمش می‌کردم

Che strano uomo avevo io

چه مرد عجیبی داشتم

mi teneva sotto braccio

منو زیر بغل نگه می‌داشت

e se cercavo di esser seria

و اگه سعی می‌کردم جدی باشم

per lui ero solo un pagliaccio

واسه اش چیزی جز دلقک نبودم

e poi (a letto) mi diceva sempre

و بعد (تو تخت) همیشه بهم می‌گفت

Non vali che un po’ più di niente”

“تو ارزشی کمی بیش از هیچ داری”

io mi vestivo di ricordi

خاطراتمو بیاد میارم

per affrontare il presente

تا با زمان حال مقابله کنم

e ripensavo ai primi tempi

و دوباره به اون اوقات فکر می‌کنم

quando ero innocente

زمانی که بیگناه بودم

a quando avevo nei capelli a luce rossa dei coralli

اوقاتی که نور قرمزی از مرجان‌ها رو موهام داشتم

quando ambiziosa come nessuna

وقتی از همه بلند پروازتر بودم

mi specchiavo nella luna

عکسمو تو ماه می‌دیدم

e l’obbligavo a dirmi sempre

و مجبورش می‌کردم همیشه بگه

Sei bellissima, sei bellissima”
“تو زیباترینی، تو زیباترینی”

accecato d’amore
کور از عشق

mi stava a guardare
به من نگاه می‌کرد

Sei bellissima, sei bellissima”
“تو زیباترینی، تو زیباترینی”

Se pesco chi un giorno ha detto
اگه کسی رو پیدا کنم که روزی گفته

“il tempo è un gran dottore”
” زمان بزرگترین شفا بخشه”

lo lego a un sasso stretto stretto
محکم محکم به سنگی می‌بندمش

e poi lo butto in fondo al mare
و بعد پرتش می‌کنم ته دریا

son passati buoni buoni un paio d’anni e di stagioni
سال‌ها و فصل‌های خوب خوبی گذشته

ho avuto un paio di avventure
چند ماجرای عشقی داشتم

niente di particolare
چیز بخصوصی نبود

ma io uscivo a cercarti
اما واسه پیدا کردنت بیرون میام

nelle strade, fra la gente
تو خیابون، میون آدما

mi sembrava di voltarmi all’improvviso
گاهی اوقات یه دفعه به نظرم میاد

e vederti nuovamente
تو رو دوباره میبینم

e mi sembra di sentire ancora
و به نظرم میاد هنوز می‌شنوم

Sei bellissima, sei bellissima”
“تو زیباترینی، تو زیباترینی”