مادران

Le mamme

صحبت توتو شد یاد توتو کوتونیو(Toto Cutugno) افتادم.

توتو کوتونیو

ممکنه اسمشو نشنیده باشید اما به احتمال زیاد ترانه ایتالیاشو شنیدید:

Lasciatemi cantare, con la chitarra in mano
بذار آواز بخونم، با گیتاری که تو دستمه

یه سر به یوتیوب بزنید تا اجرای این ترانه رو تو سن رموی سال ۱۹۸۳ ببینید و توصیه می‌کنم اجرای زنده اونو تو سال ۲۰۰۶ رو هم تماشا کنید. مسلما خاطرات زیادی براتون زنده میشه .

Toto Cutugno

راستش الان قصد ترجمه ترانه ذکر شده رو ندارم، الان می‌خوام توجهتونو به یه ترانه دیگه از توتو کوتونیو جلب کنم، خطاب به بچه های بی معرفتی که مادراشونو فراموش کردن… و تقدیمش می‌کنم به مادرانی که از فرزندانشون دور هستند…



Le mamme

Module cannot be rendered as the requested content is not (longer) accessible. Contact the administrator to get access.


Due braccia grandi
دو بازوی بزرگ


per abbandonarmi dentro
برای ترک درونم


se la notte avevo un po’ paura
اگر شب‌ها کمی ترس داشتم


Occhi profondi
چشمانی آماده که


per cui ero un libro aperto
برایش کتابی باز بودم

senza dire neanche una parola
بدون گفتن حتی یک کلمه

Aveva mille modi buoni per svegliarmi
برای بیدار کردنم هزاران راه خوب سراغ داشت

quando non volevo andare a scuola
وقتی نمی‌خواستم به مدرسه بروم

E mi chiedevo mentre le guardavo i piedi
و هنگامی که به پاهایش نگاه می‌کردم از خود می‌پرسیدم

questo angelo perche’ non vola
چرا این فرشته پرواز نمی‌کند؟


le mamme sognano
مادران آرزو می‌کنند

le mamme invecchiano
مادران پیر م‌یشوند

le mamme si amano
مادران عاشق می‌شوند


ma ti amano di piu’
اما تو را بیشتر دوست دارند


E cosi’ piccolo
و چنین کم


io avrei affrontato il mondo
با دنیا مشکل داشتم

guai a chi si avvicina e chi la tocca
مشکلاتی که به او نزدیک بود و لمسش می‌کرد

E che parole dolci
و چه کلمات شیرینی

come quelle torte al forno
مانند آن کیک‌های روی سینی

che veniva l’aquolina in bocca
که دهانم را اب می انداخت

Mi rimboccava fino al naso le coperte
به مشامم می‌رساند


se pioveva avevo un po’ paura
اگر باران می‌آمد و کمی می‌ترسیدم

E mi tuffavo nel suo letto
مرا در بستر خود می‌گذاشت

a braccia aperte
و در بازوانی باز


ad ogni tuono forte mi stringeva
با هر صدای بلندی مرا بغل می‌کرد

le mamme sognano
مادران آرزو می‌کنند

le mamme invecchiano
مادران پیر می‌شوند

le mamme si amano
مادران عاشق می‌شوند


ma ti amano di piu’
اما تو را بیشتر دوست دارند

Le mamme


Le mamme guardano nel cielo
مادران به آسمان نگاه می‌کنند

un aeroplano
به هواپیما

e quel treno sulla ferrovia
به قطار راه آهن

Parlano e sognano del figlio
در باره پسری صحبت می‌کنند و می‌اندیشند

che e’ lontano
که دور است

davanti a una fotografia
در جلوی یک عکس


Le mamme piangono e si asciugano
مادران گریه می‌کنند و

gli occhiali
عینکشان را خشک می‌کنند


mentre gli anni se ne vanno via
در حالی که سال‌ها می‌گذرد

se pensi a quando ti tenevano per mano…
اگر به زمانی فکر کنی که او دستت را گرفته بود

sembra ieri che malinconia
به نظر دیروز بود، چه غم انگیز است

le mamme sognano
مادران آرزو می‌کنند

le mamme invecchiano
مادران پیر می‌شوند.

le mamme si amano
مادران عاشق می‌شوند


ma ti amano di piu’
اما تو را بیشتر دوست دارند

….