از وقتی که بحث استیگماتا رو شروع کردیم، شبهات زیادی در مورد این پدیده توسط دوستان مطرح شده. خلاصه انتقادها این بود که چون کسی از جای دقیق زخم‌ها آگاه نبوده، متقلبین زخم‌ها رو در جاهای متفاوتی ایجاد می‌کردن که با اون چیزی که در واقعیت برای مسیح اتقاق افتاده در تضاد بوده.
خب این نکته مهمیه، منم تو جستجوهام تا حالا جواب قانع کننده ای برای این موضوع پیدا نکردم که مثلا چرا سنت فرانسیس پهلوی راستش زخمی شده اما پادره پیو پهلوی چپش؟!
از اون جایی که بعضی از موارد استیگماتا، از جمله این دوتا که اسم بردم، شواهد و مدارک زیادی دال بر صحتشون وجود داره، راستش رد کردنشون به سادگی ممکن نیست. پس به فرض صحت داشتن این موضوعات، شاید بشه فرض دیگه ای متصور شد.
یعنی میتونه این پدیده اصلا ربطی به دین و مذهب نداشته باشه؟!

فرضیاتی درباره سنت فرانسیس
شکل اول:
« پیرمردی رو فرض کنید که شهرت ناشی از رئیس یه فرقه مهم مذهبی بودن براش کافی نیست. می‌خواد هر طوری شده، حتی با تقلب، ایمان مردم رو قوی‌تر کنه و به سمت فرقه خودش بکشونه. فکر می‌کنه اگه سر مردمو کلاه بذاره، سر وجدان خودش رو هم می‌تونه کلاه بذاره. یه مدتی رو در کوهستان می‌گذرونه تا اینکه یه روز یه میخ بر می‌داره، باهاش کف دستشو سوراخ می‌کنه و در حالی که دستش داره شدیدا خون ریزی می‌کنه، اون یکی دستش رو هم می‌زنه سوراخ می‌کنه. اما هنوز تموم نشده، پاها مونده. با دو دست مجروح می‌زنه یه پاشو سوراخ می‌کنه، بعد سر پای بعدیشم همین بلا رو میاره. اما نه کافی نیست، مردم باورشون نمیشه، با نیزه میزنه پهلوی خودشو هم زخمی می‌کنه و … »

شکل دوم:
« این پیرمرد از جامعه دل می‌کنه و به تنهایی و آرامش کوهستان پناه می‌بره. هر روزشو به روزه و عبادت می‌گذرونه. مسیح رو پیغمبری می‌دونه که می‌خواد تمام وجودشو نثارش کنه. احساس می‌کنه وقتی اونو به صلیب می‌کشیدن و میخ‌ها رو تو تنش فرو می‌کردن، چه حالی داشته.
با این تصورات هر روز می‌خوابه و بیدار می‌شه. تا اینکه یک روز هنگامی که روزه اس، به حالت تمرکز عمیقی میره، تصویر مسیح رو جلو خودش مجسم می‌کنه، فکر می‌کنه که اون میخ‌ها، به پوست و تن خودش فرو میره. این تجسم اونقدر قویه که این سوزش و زخم واقعا به طور فیزیکی روی بدنش ظاهر میشه. »

شکل سوم:
« … چیزی به نظرم نمی‌رسه. خودتون سعی کنید یه حالت منطقی تر و قابل قبول تر برای شکل سوم حدس بزنید…»
هدف ازایجاد این بحث بالابردن اطلاعات عمومی خوانندگان و وادار کردن اونا به کمی تفکر بود و بس. لزومی نمی‌بینم که بیش‌تر از این مطلبی در این مورد بنویسم. نتیجه گیری رو به عهده خودتون میذارم. خرافات و تقلب‌های زیادی معمولا تو این موارد هست و به وجود میاد، اما امیدوارم این بحث تونسته باشه سر نخ رو برای مطالعات بیش‌تر بهتون بده تا بتونین اصل واقعیت رو پیدا کنید…