توی قسمت‌های قبلی سخنرانی‌های روبرتو بنینی، درباره داستان‌های فرانچسکا و پائولو و اولیس رو از کتاب دوزخ کمدی الهی، با ترجمه ماریوی عزیز خوندیم. امروز هم به سراغ آخرین داستان از کتاب دوزخ میریم و توضیحات و دکلمه بنینی رو از داستان کنت اگولینو، که اتفاقا دکلمه مورد علاقه من هم هست، رو با هم می‌خونیم و گوش میدیم.

تصویر یکی از سخنرانی‌های اخیر روبرتو بنینی در تورهای Tutto Dante

3- Inferno, Canto XXXIII
Il conte Ugolino

Ora naturalmente una romanza così famosa, la più famosa di tutte, andare a di’ due parole di presentazione mi vergogno, perché mi sembrerebbe… posso solo dire questo mio amore per Dante. Nel senso che Dante me lo facevano conoscere da piccino. Qua in Toscana abbiamo avuto la fortuna che da ogni parte c’è una donna di Dante, dove Dante ha fatto la pipì, dove Dante ha stretto la mano ad uno. Ogni luogo è dantesco, quindi si vive. Specialmente in Dante c’è il senso della paura che è uno dei sensi più sani, è naturale che viene spesso dimenticato. Il senso della paura.

3- دوزخ سرود سی و سوم

کنت اگولینو

طبیعتا اگه بخوام از رمانی به این معروفی، اونم معروف‌ترین نسبت به بقیه رمان‌ها، فقط دو کلمه بگم و رد بشم، باعث شرمندگیم میشه… فقط می‌تونم بگم که این عشقمه به دانته. به این معنی که منو از همون بچگی به دانته شناسوندند. اینجا توتوسکانا خیلی خوش شانس بودیم، چون تو هر گوشه ای یکی از معشوقه های دانته رو میشه پیدا کرد، جایی‌که دانته شاشیده، جایی که دانته با کسی آشنا شد. هر جایی که خلاصه نگاه می‌کنید، متعلق به دانته اس، بنابراین زنده اس. در دانته به طور ویژه ای معنی ترس رو در میابی، منظورم معنی اصلی ترسه که به طور طبیعی فراموش شده. (یعنی) خود ترس.

Il fatto di saperla a memoria era una cosa che qualche verso lo sapevano tutti, da casa mia, parenti, baristi. Lo sanno tutti, anzi per la memoria la mi’ mamma mi diceva: “Leggi Dante e imparalo a memoria che lui ‘mparava a memoria le poesie di quegli altri, vedi com’era intelligente. Ha’ capito?” Quand’era nel sasso di Dante, s’andò uno da lui a dirgli, all’improvviso fecero una scommessa e gli disse a Dante: “Qual è il miglior boccone?” E Dante gli disse: “L’ovo”. Dopo un anno ripassò la stessa persona e gli disse a Dante: “Con che?”. E lui disse: “Col sale”.
Lui si ricordava tutti, perché sapeva le cose a memoria Dante! “E devi impara’ anche te a memoria. Voglio vede’ se tra un anno ti dico una cosa se te la ricordi!”

جریان از حفظ کردن و به خاطر سپردن تو خانواده ما خودش یه داستانیه، چند بیت رو همه میدونن. فامیل، باریست (خلاصه همه میدونن). در باره حافظه(یادمه) مادرم می‌گفت:

« دانته رو بخون و حفظش کن (بخاطر بسپار)، چون دانته هم اشعار دیگران رو حفظ می‌کرد، می‌بینی چقدر باهوش بود، فهمیدی؟»

(در ادامه مادر بنینی میگه) « دانته داشت از جایی عبور می‌کرد که فردی بهش می‌رسه میگه (که حتی از قبل هم روش شرط بندی کرده بود) ” لقمه ای ترین غذا چیه (به قول ایرانی خودمون هلو برو تو گلوئه)؟”

دانته جواب میده: ” تخم مرغ “.

بعد از یه سال دوباره میره پیشش (همون شخص) و بهش میگه: ” خب با چی؟ “، جواب میده: ” با نمک”. »

(مادر ادامه میده) « دانته همه چیز یادش می‌موند، چون همه چیزو حفظ می‌کرد! تو هم باید حفظ کنی. دلم می‌خواد ببینم که بعد از یک‌سال یه چیزیو بهت بگم بعد ببینم یادته!»

Allora la mi’ mamma soprattutto voleva che io imparassi a memoria delle cose perché dice: “Oh, ti scorderai mica!” Allora voleva che ‘mparassi a memoria. Poi il mi’ babbo mi montò su un palcoscenico a improvvisare perché era affascinato dal mistero dell’improvvisazione. Allora questo Dante naturalmente mi so’ messo a leggerlo per vedere quelle parole. L’80% delle parole so’ quelle di oggi. Anche nel Chisciotte c’è scritto basta sapere un’ottava in toscano per capire tutto l’Ariosto, quindi. Anche Dante. So’ rimaste… son dei versi uguali ad oggi da “la bocca mi basciò tutta tremante”, uguali identici.

بنابراین مادرم بیشتر از همه مایل بود که من همه چیزو از حفظ کنم. چون می‌گفت: « هیچ وقت از یادت نمیره ها!»

بنابراین دلش می‌خواست که به خاطر سپرده بشه. بعد هم بابام یادمه که منو رو سکوی نمایشات تئاتر می‌برد، برای اینکه فی البداهه صحبت کنم، چون بداهه گویی خیلی براش جالب بود.

بنابراین برای درک بهتر حرف‌های دانته خودمو به طور طبیعی تو این جریان انداختم. هشتاد درصد اون کلمات رو امروز یادمه. تو (دن) کیشوت هم اومده که برای فهمیدن تمام (اشعار) آریستو (شاعر ایتالیایی) کافیه یه اتاوای (ottava شعر هشت بندی) توسکانی رو بدونی. بنابراین در مورد دانته هم همینطوریه، همه چیز همونطوری (مثل اون زمونا) تو حافظه ام مونده. همون بیتارو، مثل همین الان که دارم تو دهنم می‌چرخونمشون درست مثل همون زمانه که به خاطر سپرده بودم.

E’ un libro di una scandalosa bellezza. Chi non ha letto questo canto lo ‘nvidio perché il XXXIII del conte Ugolino fa piangere e fa godere come dei rospi chiunque… è una soddisfazione! Ora noi si va a leggere proprio quello più tremendo dove voi sapete che Ugolino… la fame e quindi la cosa un po’ antropofaga che si mangia. Il famoso verso “poscia più che il dolor poté il digiuno” uno lo può anche intendere “poté il digiuno” nel senso che morì di fame, non che si mangiò i figlioli, anche se dotte interpretazioni giustamente, poi quando uno la legge tante volte s’accorge che c’aveva ragione perché tutto il canto è sul masticamento, addirittura c’è l’ultima cena, l’Eucaristia, c’è proprio!
 


کتابیست در فضاحت زیبایی. به هر کس که این سرود رو تا حالا نخونده غبطه می‌خورم. چون سرود سی و سوم کنت اگولینو، واقعا اشک آدمو در میاره و از جهتی هم مثل قورباغه ای که همه جا ورجه وورجه می‌کنه، باعث لذت میشه… یه احساس رضایته!

حالا ما دقیقا میریم سراغ جای ترسناکش. همون جایی که همه شما می‌دونید، یعنی اگولینو… گرسنگی و آدمخوارانی که به هر حال می‌خورند. در همون بیت معروف

“poscia più che il dolor poté il digiuno”

سپس گرسنگی بیش از درد، شدت و پیشی گرفت.

هر کسی می‌تونه بفهمه که “poté il digiuno” به معنی از گرسنگی مردنه، اگه به تفسیر به درستی توجه بشه، به این معنی که پسر بچه ها خورده بشن نیست، بعد هم اگه کسی به دفعات اون بخونه، متوجه میشه که حق داشته چون تمام سرود روی موضوع جویدن هست، حتی مراسم شام آخر عیسی مسیح هم اونجا مشخصه و دقیقا معلوم میشه.

Nella seconda parte c’è un’altra idea di Dante, ma dove le trovava! Dove c’è quelle anime che, siccome voleva la soddisfazione di mettere all’inferno qualcuno che era ancora vivo. Ha trovato l’espediente di dire: “E’ talmente cattivo che la sua anima va già all’inferno” e lui sta ancora vivo di sopra. Pensa che trovata! Per metterci… se io ci volessi mettere un so’, uno vivo là dentro, un facciamo nomi nella parte più tremenda, già mi viene una sfilza come l’arca di Noè! Allora si era inventato l’espediente… che la Chiesa cattolica poi ha detto no e allora…

در قسمت دوم عقیده و نظر دیگه ای از دانته رو به وضوح می‌بینیم، اما اونا رو کجا پیدا می‌کنه! همون جایی که ارواحی بودند. انگار که از انداختن یه آدمه زنده تو جهنم لذت میبره. میاد تدبیری برای بیانش پیدا می‌کنه:

« انقدر زشت که روحش به جهنم میره». اما او هنوز اون بالاست و زنده. تصور کنید چه کسی رو برای انداختن تو جهنم پیدا کرد!… اگه من می‌خواستم کسی رو برای انداختن تو جهنم پیدا کنم، یه آدمه زنده رو اونم انطوری، اصلا بیاییم اسم ببریم. مثلا از یه جای هراسناک من ماجرای کشتی نوح به ذهنم میرسه!

پس دیدیم که یه چاره و تدبیری برای این موضوع خلق شد(از طرف دانته)… که حالا بعد کلیسای کاتولیک اومد و نظر مخالف در این رابطه داد…

(دانته تو این سرود میگه که تو طبقه آخر جهنم روح یکی رو میبینه که هنوز رو زمین زنده بوده و زندگی میکرده، ظاهر بنینی داره به این موضوع اشاره میکنه.)

Ora senza por tempo in mezzo vi faccio il conte Ugolino. Chiedo scusa se mi blocco e mi fermo, perché a dirlo a mente a volte ci si blocca. Siamo nel XXXIII canto, in uno dei gironi che dopo c’è il diavolo in persona. Peggio di così si more! C’è i traditori di quattro specie che sono traditori dei parenti, traditori politici, traditori dei benefattori – peggio di tutti – e traditori degli ospiti. Qui ci troviamo… Vabbè Benigni abbiamo capito, la conosciamo la cosa, facci conte Ugolino. Chiedo scusa. Il canto prima finisce che lui inciampa sulla testa di uno prima che gli dice un sacco di… e poi è stupito perché vede uno che mangia proprio la testa ad un altro e allora va a vedere chi è, lo vuol sapere. Sarebbero du’ canti che vanno fatti insieme perché come gli ultimi due del paradiso finisce quello prima addirittura con du’ punti quindi è chiaro che i du’ canti son legati. Anche questi due sono abbastanza legati.

حالا بدون از دست دادن وقت تو این قسمت براتون سرود کنت اگولینو رو اجرا می‌کنم. عذرخواهی می‌کنم اگه که گیر میک‌نم، چون می‌دونید که از حفظ خوندن باعث میشه که هر کسی بعضی وقتها گیر کنه.

در سرود سی و سه و در یکی از دوایری هستیم که بعدش شیطان حضور داره.(فکر کنم) بدتر از این دیگه آدم می‌میره! چهار تا خائن داریم: خائن فامیلی، خائن سیاسی، خائن نیکوکار، که از همه بدترند، و خائن میهمانان.

خب بنینی…هم فهمیدیم و هم شناختیم. سرود اگولینو رو اجرا کن .

معذرت می‌خوام (مجددا بگم که) سرود اول اینطوری خاتمه پیدا می‌کنه که او چمباتمه (چهار زانو نشستن) میزنه رو سر کسی که قبلا حرفای زیادی بهش زده… و بعد هم حیرت انگیز اینجاست که دقیقا می‌بینید که داره سر کس دیگه رو می‌خوره و میره ببینه و بدونه که کیه؟

باید دوتا سرود باشن که با هم اجرا میشن. مثل دو قسمت آخر بهشت که اولی حتی با دو نقطه تموم میشه. بنابراین واضحه که دوتا سرود به هم ربط داشته باشن. این دوتا هم به همین صورت به اندازه کافی به هم ارتباط دارن.

(داستان کنت اگولینو از انتهای سرود 32 شروع میشه و تو سرود 33 شرح داده میشه.)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

برای خوندن و شنیدن متن بخش اصلی سرود سی و سوم به این پست مراجعه کنید، هرچند پیشنهاد می‌کنم برای آشنایی با داستان کنت اگلن، قبلش این پست رو هم یه مروری بکنید.

تو قسمت بعدی به همت ماریوی عزیز به سراغ سرود آخر کتاب بهشت، کمدی الهی خواهیم رفت که قسمت آخر این مجموعه سخنرانی ها هم هست. به امید اینکه مورد توجه اتون قرار بگیره