Disordine
بی نظمی، به هم ریختگی
Nella stanza c’era un gran disordine.
اطاق به هم ریخته بود . (در اتاق یک بی نظمی بزرگی بود).
Frattura
شکستگی، خرد شدگی، پاره شدگی
Ha riportato la frattura della gamba destra.
پای راستش شکسته است. (در پای راستش شکستگی آورده است).
Sedia
صندلی
Mi porti una sedia.
میروی برایم یک صندلی بیاوری.
Massimo
ماکزیمم، حداکثر، بیشترین
È il massimo che posso fare.
حداکثر کاریه که میتونم بکنم.
Ape
زنبور عسل
L’ape si posa sui fiori.
زنبور عسل روی گلها نشسته است.
Posta
پست، نامه، اداره پست
Porta queste lettere alla posta.
این نامه ها را به اداره پست ببر.
Guaio
بدشانسی، بدبختی، فاجعه
Mi è capitato un grosso guaio.
یه بدشانسی بزرگ داشتم.