از همون ابتدایی که اومده بودم رم تا رون صحبت کردنو یاد بگیرم، من و موبایل ایتالیاییم رابطه بسیار نزدیکی داشتیم. بعضی روزها نزدیکترین دوست من تو رم بود، تنها کسی که تو این دنیا میدونست من کجام، اون بود، اما بعضی روزها هم بزرگترین دشمنم میشد.
همون روز اول اقامتم تو ایتالیا، رفتم و این telefonino رو خریدم. فروشنده میخواست مشخصات گوشی رو واسم توضیح بده، اما من پیش دستی کردمو و گفتم:
– میشه بی زحمت سیم کارت رو برام بذارین توش.
از این میترسیدم که نتونم به درستی این کارت رو تو گوشی بذارم و به مخابرات وصل بشم. اون مرد جون هم سیم کارت سر داد تو جاش و گفت که تا فردا بعد از ظهر خطم وصل نمیشه…. بعد از یه هفته و بعد از چهار بار رفت و آمد به مغازه، بلاخره تونستم اولین مکالمه رو انجام بدم .
تو این مدت مکالمه ام ده برابر بهتر شده بود و البته دستورالعملهای دفترچه راهنما رو هم، به همون میزون بیشتر میفهمیدم. اون اوایل خیلی باهاش مشکل داشتم. اون بعدازظهری که خطم وصل شد، دیونه وار، هی دفترچه رو عقب جلو میکردم. آخه وقتیکه صدای زنگ رو انتخاب کردم و ساعتش رو هم تنظیم کردم، به طور اتفاقی deviazione chiamate رو فعال کردم که همه تماس ها رو دایورت میکرد به Posta vocale !
باید قبل از ساعت شش که مارتا میخواست زنگ بزنه تا برنامه شام رو ردیف کنیم، درستش میکردم. درست مثل تنیس بازی که میدوئه تا توپی رو که بهش زدن بگیره، چند ثانیه قبل از زنگ مارتا تونستم گزینه کنسل رو پیدا کنم .
تو یه کشاکش سخت با گوشی بلاخره موفق شدم به گوشیم padronanza پیدا کنم. حتی تونستم به دوست انگلیسی زبونم یه متن ساده رو SMS بزنم .
یادگیری استفاده از اختصارات ایتالیایی مثل اونی که تو زبون مادریم استفاده میکردم، برام چندان ساده نبود. اما وقتی دنی الا، معلم ایتالیاییم ازم دعوت کرد برم Frascati بیرون رم، یعنی محل زندگیش، چاره ای نداشتم که این اختصارات رو یاد بگیرم، چون اون ازم خواسته بود که یه پیغام براش بزنم و بگم کی میرسم!
شب قبل از قرار نشستم پای گوشیم. اگه میدونستم که توی SMS های ایتالیایی میتونم به جای perché بنویسم xkè، یا dom به جای domani و risp به جای rispondimi، دیگه لازم نبود یه پیغام به درازای کتاب دوزخ دانته بنویسم، ارسال رو بزنم و منتظر جواب بمونم.
با اینکه اونشب از دانی الا خبری نشد، فردا صبحش راهی Frascati شدم، به امید اینکه شاید اونو اون دور ورا ببینم.
تو خیابونای سنگ فرش شده سرگردون بودم، یه porchetta panino خوردم، تا ویلای Aldobrandini بالا رفتم، آخر سر موقع غروب خورشید، در حالیکه از دیدن معلمم مایوس شده بودم با قطار به رم برگشتم.
درست لحظه ای که گوشی رو به برق زدم تا شارژ بشه، اون بوق زد. اگه از علامت هشداری که میگفت باطری گوشی تموم شده سر دراورده بودم، شاید زودتر پیغامی رو که دانی الا برام فرستاده بودو میدیدم و ازش سر درمیآوردم! اون نوشته بود:
احتمالا میتونستم بفهمم که منظور اون این جمله اس:
که معنیش میشه:
چرا فردا ساعت دو همدیگه رو نبینیم؟
در جواب منم اختصارات دانی الا رو کپی کردمو براش نوشتم:
چرا یه بار دیگه سعی نکنیم؟
بعد مثل یه ایتالیایی مادر زاد، آخر پیغام نوشتم ap، مخفف A presto. به زودی میبینمت!
ما تعطیلات آخر هفته بعد رو تو Frascati باهم قهوه خوردیم .